تاریخ: ۱۳۹۹/۰۸/۲۱
نویسنده :  ایرجِ کابلي

فراخوان برایِ یک خطِ‌ّ کُمَکي

ایرجِ کابلي

1399

فراخوان برایِ

یک خطِ‌ّ کُمَکي

برآمده از الف‌بایِ فارسي

 

درآمد:

پس‌از سالِ 1371 و انتشارِ مقاله‌یِ «فراخوان به فارسي‌نويسان و پيش‌نهاد به تاجيکان» در شماره‌یِ 72یِ مجله‌یِ «آدينه» که وسيله‌يی شد برایِ رساندنِ پيامِ «بی‌فاصله‌نويسي» به فارسي‌نويسان، پِيوسته ذهنِ من دنبالِ راهی برایِ رسیدن به یک خطّ‌ِ مصوِت‌نويس بوده است.

چندی پيش که موضوعِ خطّ‌ِ فارسي در دومين شماره‌یِ مجله‌یِ فرهنگ امروز مطرح شد ديدم که ميان‌گينِ نظراتِ مطرح‌شده‌یِ صاحب‌نظران درباره‌یِ خطّ، با آن خطّ‌ِ مصوِت‌نويسی که من معتقد ام باید، با کم‌ترين تغيير، از دلِ الف‌‌بایِ کنوني‌ برآید، هم‌خوان است؛ ازهمين‌رو برآن شدم که روشِ پيش‌نهادي‌یِ خود در اين باره را با انتشارِ اينتِرنِتي به داوري‌یِ همه‌یِ فارسي‌زبانان در سراسرِ جهان بگذارم.

راه‌اندازي‌یِ سایتِ farsikhat.com به همین منظور است.

اين نه يک طرحِ نهايي، که فقط گامی آغازين است در يک جست‌وجویِ همه‌گاني برایِ يافتنِ يک راه.

 

یادآوري‌‌یِ چند نکته:

اساسِ اين بحث و آن‌چه که در پیِ آن می‌آيد اين چند نکته‌ است:

  • گفتار از جنسِ صدایِ انسان است، انسانی که می‌خواهد فکرش را به هم‌نوعان‌اش بگويد.
  • هرگاه انسانی بخواهد فکرِ خود را به کسانی بگويد که حضور ندارند، ناگزير آن فکر را می‌نویسد.
  • نوشتن نیازمندِ ابزاری است به نامِ خطّ.
  • همه‌یِ خطّ‌هایِ جهان هرکدام مجموعه‌يی ويژه اند از نشانه‌هايی به نامِ نويسه يا حرف.
  • دو گونه از خطّ‌هايی که خطّ‌شناسان از آن‌ها نام می‌برند به بحثِ ما مربوط اند:

1 خطّ‌هایِ الف‌بايي، یعنی خطّ‌هايی که توانِ نمايشِ بيش‌ترِ آواها يا صداهایِ زبانِ مربوط به خود را دارند. از جمله‌یِ اين خطّ‌ها می‌توان لاتيني و سيريلي و يوناني و ارمني و گُرجي را نام برد.

ويژه‌گي‌یِ مشترکِ خطّ‌هایِ الف‌بايي اين است که هم صامت‌نگار اند و هم مصوِت‌نگار.

 

2 ابجدها يا صامت‌نويسها، خطّ‌هايی اند که اگرچه در آن‌ها نشانه‌هايی هم برایِ مصوِت‌ها هست، اما استفاده از آن نشانه‌ها اختياري است نه الزامي، مانندِ خطّ‌هایِ عربي و فارسي‌ـ‌عربي [Perso-Arabicو عبري.

منظور از «خطّ‌ِ فارسي‌ـ‌عربي» گونه‌يیِ ديگر از خطّ‌ِ عربي است. اين خطّ را فارسي‌زبانان با افزودنِ نویسه‌هایِ [چ پ گ ژ]، بر خطّ‌ِ عربي پديد آورده اند؛ چون واجِ مربوط به آن‌ها در زبانِ عربي وجود ندارد.

پس از فارسي‌زبانان مردمانِ ديگری هم که الف‌بایِ عربي را پذيرفته بودند، و برایِ نوشتنِ زبانِ خود به همين چهار حرف نياز داشتند، آن‌ها را به کار گرفتند.

مصوِت‌ها در هيچ‌کدام از دو خطّ‌ِ عربي و فارسي‌ـ‌عربي حروفِ کامل و مستقل به شمار نمی‌روند، يعنی در اين هر دو خطّ مصوِت‌ها يا نشانه‌هایِ کوچکی اند که در زير يا بالایِ زنجيره‌یِ نوشتار می‌آیند: [ـَ  ـِ  ـُ] و نوشتن يا ننوشتن‌شان اختياري است، يا اين که صامت‌هايی اند «دوکاره»؛ یعنی گاهی صامت اند و گاهی مصوِت. صامت/مصوِت‌هایِ دوکاره -که گاهی «نیم‌مصوِت» هم می‌نامندشان- ‌ اين‌ها هستند: [ه  و  ی]. در زیر نمونه‌هایی از کاربُردِ این «دوکاره‌ها» می‌آید.

«ه»هایِ صامت:

هَر، مُهر، دِهْ

 

«ه»‌هایِ مصوِت:

سه، پنجه، رده، سایه، نَه

 

«واو»هایِ صامت:

ویران، تَوَلّد، جَو، روان

 

«واو»هایِ مصوِت:

رو، بو، توپ، سو، دوسو، دوپا، نوک‌تیز، موتور

 

«ی»هایِ صامت:

دِیْر، سِیْر، مِیْ، کِیْ، پِیْرُوْ

 

«ی»هایِ مصوِت:

دیروقت، سیروپُر، می‌رود، چی

 

از ميانِ همه‌یِ زبان‌هايی که خطّ‌ِ فارسي-‌عربي را برایِ نوشتنِ زبان‌شان پذيرفته اند، تاکنون فقط سه زبان برایِ مصوِت‌ها نشانه‌هايی در نظر گرفته اند و نوشتنِ آن‌ها را اجباري کرده اند. اين زبان‌ها عبارت اند از اويغوري و کردي و کَشميري.

فهرستِ نويسه‌هایِ افزوده بر الف‌بایِ هريک از اين سه زبان را در همین سايت می‌توان یافت.

 

هدفِ اين فراخوان:

آغاز کردنِ کوششی همه‌گاني برایِ يافتنِ راهی به سویِ مصوِت‌نويسي هدفِ اين فراخوان است.

برایِ شروعِ بحث پيش‌نهاد می‌شود شش نويسه‌یِ ‌زير برایِ نمايشِ مصوِت‌هایِ فارسي‌ به کار گرفته شود:

1 ـَ  برایِ زِبَر يا فتحه؛

2 ـِ  برایِ زیر يا کسره؛

3 ـُ  برایِ پیش یا ضمه؛

۴ ـً برایِ مصوِتِ بی‌نامِ «ئا» که با الف نوشته می‌شود، مانندِ «آب»؛

۵ ـٌ  برایِ مصوِتِ بی‌نامِ «ئو» که با «و» نوشته می‌شود، مانندِ «سو»؛

۶ ـٍ  برایِ مصوِتِ بی‌نامِ «ئی» که با «ی» نوشته می‌شود، مانندِ «سی»؛

اين شش نويسه با نویسه‌هایِ فعلي‌یِ مربوط به صامت‌ها سرِهم (پِيوسته) نوشته می‌شوند و از لحاظِ نوشتاري با آن‌ها هم‌ارز خواهند بود.

نکته: در افغانستان و تاجيکستان دو مصوِت شماره‌یِ ۵ و ۶ را دو گونه تلفظ می‌کنند و نوعِ دوم را «مجهول» می‌نامند. اين دو شکلِ مجهول را می‌توان با يک نشانه‌یِ اضافي [ـٖ  ، ـّ] نوشت.

در روشِ پيش‌نهادي‌یِ ما از همه‌یِ صامت‌هایِ عربي استفاده می‌شود، تا بتوان وام‌واژه‌هایِ عربي را به صورتِ نزديک‌به‌اصل نمايش داد.

در زير نمونه‌هايی از کاربستِ صامت‌هایِ عربي-فارسي‌ در ترکيب با مصوِت‌هايی که در بالا پيش‌نهاد شده است خواهد آمد. اگر نويسه‌هایِ مناسب‌تری برایِ مصوِت‌ها پیش‌نهاد شود جای‌گزينِ آن‌ها خواهند شد.

 

چند نکته‌ درباره‌یِ «خواندن»:

آن‌چه ما به آن «خواندنِ متن» می‌گوييم چیزی نيست جز لغزاندنِ نگاه بر رویِ سطرها و بازشناسي‌یِ واژه‌ها در يک نگاهِ سطحي. ما هنگامِ خواندن به همه‌یِ حروفی که کلمات را می‌سازند توجهی نداريم و آن‌ها را تَک‌تَک نمی‌خوانيم، فقط آن شکلِ کُلي‌‌يی را، که هنگامِ سوادآموزي آموخته ايم، بازشناسي می‌کنيم.

ازهمين‌رو ست که هر تغييرِ مختصری در شکل و ترکيبِ کلمات برایِ مدتی جريانِ بازشناسي را کُند می‌کند اما با چند بار ديدنِ شکل‌هایِ تازه بازشناختن‌شان آسان می‌شود.


 

نمونه‌هایی برایِ تمرينِ غريبه‌گي‌زدايي از شکل‌هایِ ناآشنا

لـَب، چـَپ، بـَه، بـَم، جـَم، سـَم، هـَنگ، جـَنگ، سـَنگ، رـَنگ، زـَنگ، صـَد، سـَر، خـَر، بـَر، کـَر، گـَر، نـَر، شـَر، پـَر، زـَر، شـَمع، قـَند، طـَرد، صـَبر، مـَکث، وـَقت، تـَبـَر، کـَپـَر، کـَپـَک

 

کـِشمـِش، کـِنـِس، کـِشت، قـِلـِق، قـِسـِر، قـِبلـِ، کـِبر، کـِرـِم، شـِن، جـِن، سـِن، شـِن، ذـِن، ژـِن، هـِل، ژـِل، سـِل، دـِل، جـِر، فـِر، فـِرـِشتـِ، فـِرفـِرـِ، بـِ، بـِه، کـِ، مـِه، چـِ، سـِ

 

مـِلک، پـِلک، پـِیک، لـِنگ، خـِنگ، شـِنگ، رـِنگ، گـِرد، عـِیب، سـِیل، جـِرز، فـِرز، فـِکر

 

شـُل، گـُل، مـُل، پـُل، کـُل، دـُر، پـُر، پـُز، بـُز، سـُر، گـُر، رـُز، رـُس، مـُخ، رـُخ، دـُزد، مـُزد، گـُرگ، مـُرغ، صـُبح، قـُفل، قـُرص، پـُرس، مـُلک، کـُرک، تـُرک، تـُرد، تـُخم، صـُلح

 

بـًز، نـًز، سـًز، رـًز، کـًش، بـًش، فـًش، جـًر، کـًر، زـًر، مـًر، مـًه، گـًه، کـًه، جـًه، چـًه، رـًه، دـًم، جـًم، مـًرک، پـًرک، خـًرک، بـًنگ، دـًنگ، بـًند، مـًند، خـًند، کـًشت، رـًند، دـًشت

 

مـٌش، زـٌد، رـٌد، بـٌر، بـٌد، عـٌد، سـٌز، رـٌز، شـٌش، نـٌش، بـٌس، کـٌش، جـٌش، تـٌپ، تـٌت، دـٌست، بـٌرس، کـٌرس، گـٌشت، پـٌست، دـٌخت، سـٌخت، کـٌفت، رـٌفت، کـٌشک، پـٌدر

 

مـٍر، مـٍز، نـٍز، تـٍز، شـٍر، تـٍر، لـٍک، شـٍک، خـٍک، دـٍگ، هـٍچ، جـٍپ، رـٍز، پـٍل، قـٍر، پـٍر، سـٍر، پـٍست، کـٍست، نـٍست، رـٍسک، بـٍست، زـٍست، شـٍست، شـٍفت، رـٍتم، مـٍخ، جـٍغ، بـٍخ

 

عـَسـَل، خـَطـَر، هـَوـَس، قـَفـَس، سـَنگـَر، سـَنـَد، حـَتمـَن، دـَمـَغ، رـَمـَق، کـَلـَک، چـَهچـَه، پـَرچـَم، مـَسلـَخ، مـَحضـَر، مـَنتـَر، مـَخلـَص، دـَعوـَت، شـَربـَت، شـَهوـَت

 

قـُرـُق، چـُپـُق، تـُپـُق، تـُپـُل، تـُرـُب، تـُنـُک، شـُتـُر، مـُتـُر، کـُمـُد، بـُزـُرگ، جـُلـُنبـُر، سـُنبـُل، بـُلبـُل،  دـُرـُست، دـُرـُشت، زـُمـُخت، تـُخمکـُن، تـُرمـُز

 

بـِهـِشت، زـِرـِشک، پـِزـِشک، سـِرـِشت، کـِسـِل، بـِهـِل، پـِهـِن، زـِرـِه، گـِریـِ، نـِوـِشتـِ، فـِتنـِ، پـِستـِ، تـِشنـِ، سـِرکـِ، مـِعدـِ، رـِشتـِ، کـِشتـِ، زـِشتچـِهرـِ، زـِرزـِر

 

خـًخـًم، دـًمـًد، مـًهـًن، شـًهـًن، وـًهـًن، پـًلـًن، تـًبـًن، پـًیـًب، تـًلـًب، چـًپـًر، تـًلـًر

 

تـٌتـٌن، رـٌپـٌش، چـٌپـٌن، تـٌدـٌز، تـٌسـٌز، رـٌرـٌب، رـٌکـٌب، سـٌسـٌ، سـٌسـٌل، مـٌبـٌر، کـٌکـٌ

 

سـٍسـٍل، بـٍپـٍر، بـٍشـٍر، سـٍمـٍن، دـٍرـٍن، پـٍشـٍن، تـٍزبـٍن، شـٍرگـٍر، شـٍرـٍن، فـٍزـٍک، بـٍرـٍش

 

توجهْ: در فارسي هیچ واژه‌یی با مصوِت آغاز نمی‌شود؛ واژه‌هایی هم که در آغازشان «ا» یا «آ» هست، درواقع نخستین حرفِ‌شان یک صامت است به نامِ «همزه» [ئـ ].

ئـَسب (اسب)، ئـَست (است)، ئـَبرـٌ، ئـَلـِف، ئـَبر، ئـَبـَد، ئـَسـًس، ئـَحمـَد، ئـَگـَر، ئـَتـُم، ئـَثـَر، ئـَسـٍر، ئـِبقـً، ئـِبـً، ئـِبدـًع، ئـِبلـًغ، ئـِتمـًم، ئـِجـًرـِ، ئـِجبـًر، ئـِجرـً، ئـِخطـًر، ئـِحسـًس، ئـًب، ئـُمـٍد، ئـُستـًد، ئـُتـًق، ئـُجـًق، ئـُردـَک، ئـُردـٌ، ئـُرگـًن، ئـُرـٌپـً، ئـُرـٍب، ئـُزگـَل، ئـَثـًث، ئـَمـًن، ئـًببـَند، ئـًیـً، ئـًوـً، ئـًوـَردـَن، ئـًوـَنگ، ئـًهـَک، ئـًبدـًر، ئـًژـٍر، ئـًبـِستـَن، ئـًبـٌنـِ، ئـًتـَش، ئـًدـَم، ئـًرمـًن، ئـًسـًن، ئـًرـًمـِش، ئـًبیـًر، ئـًهـَنـٍن

 

ئـٌ، ئـٌرژـًنس، ئـٌرـًنیـُم، ئـٌرمـَزد، ئـٌرـِ، ئـٌرـُلـُگ، ئـٌشـًن، ئـٌزـٌنبـٌرـٌن، ئـٌمـًنـٍسم، ئـٌنـٍفـُرم

 

ئـٍست، ئـٍستـً، ئـٍل، ئـٍن، ئـٍمـً، ئـٍمـًن، ئـٍرـًن، ئـٍمـِن، ئـٍنجـً، ئـٍنـَک، ئـٍهـًم، ئـٍنسـًن

 

صامِت‌هایِ تشدیددار را دو بار می‌نویسیم:

تـَمـَللـُق، دـِققـَت، دـَللـًل، حـَللـًل، سـَککـٌ، سـِککـِ، سـَللـًخ، سـُننـَت، تـَلـَووـُن، تـَصـَووـُف، قـِصصـِ، تـَقـَببـُل، تـَکـَففـُل، تـَحـَممـُل، سـِنخـٍییـَت، سـَنـَدـٍییـَت، بـُزمـَججـِ، سـَییـًح، زـَررـًفـِ، شـَرـَر، شـِررـُوـِر، تـَشـَببـُث، تـَرـَددـُد، تـَقـَللـُب، تـَنـَففـُس، تـَقـَددـُس، تـَقـَددـُم، تـَقـَررـُب، تـَظـَللـُم، تـَکـَللـُف، تـَعـَصصـُب، تـَئـَسسـُف، تـَعـَققـُل، تـَعـَههـُد، تـَعـَللـُل، تـَجـَددـُد، ئـَووـَل، دـُووـُم، سـِووـُم

 

شناختنِ صامتِ همزه در میانِ واژه‌ها آسان است:

تـَئلـٍف، تـَئیـٍد، تـَئسـٍس، رـَئسـَن، دـًئـِمـَن، مـُئمـِن، مـُئـَککـَد، مـَئیـٌس، مـَئنـٌس، مـُئـَللـَفـِ، سـٌئـ، مـَئخـَذ، مـَئخـٌذ، تـَئـَثثـُر، تـَفـَئئـُل، ئـِستـِفـًدـِ، کـًئـٌچـٌ، کـًکـًئـٌ

 

صامِتِ «واو» را هرجا که مانندِ واو در کُردي و عربي با لب‌هایِ گِردشده گفته می‌شود و پیش از آن مصوِتِ «ـُ» می‌آید را به صورتِ «ة» می‌نویسیم:

سـُةغـًت، تـُةلـٍد، تـُةحـٍد، تـُةزـٍن، تـًشـُة، تـًبلـُة، پـِیرـُة، هـُةل، سـُةگـَند، دـُةرـًن، دـُةر، دـُةلـَت، زـُةرـَق، مـُةقـٌف، مـُةلـٌد، مـُةضـِع، مـُةهـٌم، جـُةر، رـُةضـِ، خـُةفنـًک، ئـُةبـًش

 

«ی»یِ پایاني در فارسي معمولاً بدونِ تکیه و تأکید گفته می‌شود، اما شمارِ اندکی را باید با تکیه و تأکید ادا کرد. ما این تکیه را به صورتِ دونقطه در زیرِ «ی» نشان می‌دهیم، این‌طور: «ي».

جمله‌یِ نمونه:

هر مرغی که آنفلوآنزایِ مرغي دارد باید درمان شود؛ هر کودکی که کودکي نکند بد بار می‌آید؛

در این شیوه‌یِ نگارش همه‌یِ یاهایِ تکیه‌دارِ پایانِ واژه‌ها را به صورتِ ـْ خواهیم نوشت.

مـُرغـٍ / مـُرغـْ، کـٌدـَکـٍ / کـٌدـَکـْ، گـٍجـٍ / گـٍجـْ، رـٍگـٍ / رـٍگـْ، دـٍگـٍ / دـٍگـْ، کـٌرـٍ / کـٌرـْ

در جفت‌واژهایِ بالا همه‌یِ ـْ‌هایِ پایاني با «تکیه» یا تأکیدِ بیش‌تر گفته می‌شوند.

این ـْ‌یِ پایاني و تکیه‌دار ممکن است در گونه‌هایِ دیگرِ واژه، از جمله واژه‌هایِ غیرِفارسي، هم دیده شود، مانندِ:

مـُسـًوـْ، تـَوـًزـْ، هـَوـًزـْ، کـُرسـْ، بـًزـْ، کـِشتـْ، پـًرتـْ، ئـِپـٍدـِمـْ، گـُلبـًقـًلـْ، تـَسـَررـْ، ئـًبدـًرچـْ، بـٍـُلـُژـْ، شـٍمـْ، ئـَرـًضـْ، ئـًکـًدـِمـْ، سـَخـْ، دـًیـْ، شـَفـًهـْ، تـٌسـَرـْ، مـُنزـَوـْ

نوشتنِ ـْ در پایانِ همه‌یِ این‌گونه واژه‌ها وسیله‌یی خواهد شد برایِ خواندنِ آسان و تلفظِ درست.

 

ظاهرِ واژه‌هایِ زیر ممکن است «غریبه» بنماید؛ برایِ «غریبه‌گي‌زدایي»‌ از آن‌ها کافي ست نخست به بازشناسي‌‌یِ مصوِت‌هایِ هر یک یعنی [ـَ ـِ ـُ ـً ـٌ ـٍ] بپردازیم؛ چون صامت‌ها همان شکلِ همیشه‌گي‌یِ خودشان را دارند:

عـُقـًب، چـُمـًق، رـُبـًب، جـَوـًد، حـَوـًس، تـَنگنـً، تـَنگـِ، تـَنوـٍر، تـُهمـَت، رـُسوـً، جـُبرـًن، حـِیرـًن، تـَمـٍز، تـَنـًزـُع، تـَنظـٍف، خـًمـٌش، نـٌشـًنـٌش، خـُردسـًل، خـِرخـِرـِ، خـَروـًر، خـُردـِرـٍز، خـَفـَقـًن، دـًیـِمـَن، دـُرـُشکـِ، دـَریـًدـِل، دـَریـًزـَدـِ، دـَریـًفتـَن، دـَستبـَند، دـَریـًبـًن، دـَستپـًچـِ، دـِهخـُدـً، ذـَررـِبـٍن، ذـٍنـَفع، رـًزـِبـَقـً، ذـٌزـَنـَقـِ، ذـٍقـِیمـَت، سـُمبـِ، سـَنگـِپـً، سـَنگوـًرـِ، سـٌگوـًر، مـُعـًیـِنـِ، سـَییـًلـًت، شـَبـَحوـًر، شـَطرـَنج، شـَفـًبـَخش، شـُعبـَدـِبـًز، شـَعشـَعـِ، شـَفـَقـَت، شـِگـِفتـًوـَر، شـَکـٍبـً، شـِنـَوـَندـِ، شـِیطـَنـَت، شـِیپـٌر، شـٌخچـَشم، شـٌیـَندـِ، شـٌر، شـٌم، خـٌنـٍن، خـٌن، حـُبـٌبـًت، چـُرـٌکـٍدـِ، جـُستـُجـٌگـَر، جـَبـٌن، تـٌنـِل، پـَستـٌ، بـٍشـُعـٌر، بـٍپـٌل، بـٍبـٌ، بـٌینـًک، بـِهبـٌد، بـٌس، دـَستبـٌس، بـُلـَندگـٌ، بـُخـٌر، بـُگـٌمـَگـ، بـَدیـُمن، بـُحبـٌحـِ، بـَبـٌ، بـًزـٌبـَند، هـَوـٌ، هـَمگـٌن، هـَمگـِن، هـَمخـٌن،  وـُرـٌد، وـًرـٌنـِ، نـٍرـٌزـً، نـَنـٌ، نـَکـٌبـٍدـِ، نـًمـٌس، نـًمـَعلـٌم، نـًقـٌس، نـًبـٌد، مـِیمـٌن، مـَهجـٌر، مـٌهـِن، مـٌم، مـَنظـٌمـِ، مـُنـَززـَه، مـَقسـٌم، مـُقـَووـْ، مـَقلـٌب، مـَقرـٌض، مـَفقـٌد، مـَغضـٌب، مـَعبـٌد، مـَعبـَد، مـُعـَووـَض، مـَضمـٌن، مـَطبـٌع، مـَتبـٌع، مـُصـًلـِح، مـَصـًلـِح، مـُزدـٌر، مـِدـًل، مـُدـِل، مـُدـٌل، مـَحمـِل، مـَحمـٌل، مـَترـٌک، مـَئـًخـِذ، مـُئـًخـِذـِ، گـٌش، گـٌل، گـٌگـِرد، گـٌنـًگـٌن، گـٌنـِ، گـٌنـْ، گـٌیـِش، گـٌیـَندـِ، گـٌشمـًل، گـٌشبـُر، گـٌشتـًلـٌ، گـٌشخـَرـًش، گـٌشـِگـٍر، گـٌشوـًرـِ، گـٌژپـُشت، گـٌسفـَند، گـَندـُمگـٌن، گـُلعـُذـًر، گـُلفـُرـٌش، گـُلـٌلـِ، گـُلدـٌزـْ ، گـُرـٌه، گـُرـٌهـًن، گـُرـٌهبـًن، گـُرـُسنـِ، کـِیف، کـِیفـٌر، کـِیفـَر، کـُهنـِگـْ، کـٌلـِپـُشتـْ، کـٌچـٌلـٌ، کـٌتـٌلـِ، کـُنسـٌل، کـَمخـٌنـْ، کـُلـٌخ، کـُلـٌن، کـُرـٌر، کـَپـَل، کـُپـُل، قـٌربـًغـِ، قـُلـُمبـِگـْ، قـُقنـٌس، قـُدـٌم، فـَقـٍه، فـَقـٍهـًنـِ، فـٌتـُفـَن، فـُرـٌپـًشـْ، فـُرـٌدگـًه، فـًنـٌس، فـَرـًمـٌش، غـُلـُوو، غـُرـٌب، غـُرـٌر، غـُضرـٌف، عـُطـٌفـَت، عـُفـٌنـَت، عـَفو، عـُلـُو، عـُضو، عـًبـِد، عـًجـِز، عـًجـِل، ثـًبـِت، طـًعـٌن، طـًغـٌت، شـٍوـَن، شـٍوـِ، شـُنـٌد، شـَنـٍد (شـِنـٍد)، شـٌرـُشـَر، شـُکـٌه، شـُگـٌن، شـُلـٌغ، شـُرـٌط، سـُکـٌن، سـُلطـِجـٌ، سـُلـٌک، سـَرو، سـُرـٌد، سـِررـٍ، سـَعی، سـُتـٌدـَن، سـُتـٌن، سـُخـَنگـٌ، سـُخـَنوـَر، زـًدـُرـٌد، رـٌدـَررـٌ، رـٌزشـُمـًر، رـُئـٌس، رـَئـٍس، رـُکـٌد، رـَئسـَن، دـٌرـُفتـًدـِ، دـُرـٌیـْ، دـٍدبـًن، دـُو، دـٍو، دـُپـَهلـٌ، دـٌر، دـَعوـً، پـَروـً، دـَرـَندـِ، دـُرـٌغگـٌ، خـَییـِر، خـُشبـٌ، خـُشرـٌ، خـُشگـُوـًر، خـُشبـٍن، خـُشنـٌد، خـُلقـُخـٌ، خـًربـًر، خـًستـًر، خـًهـًن، خـًهـِش، خـُرطـٌم، خـُرـٌج، خـُرـٌشـٍدـَن، خـُشکشـٌیـٍ، خـُشـٌنـَت، خـُصـٌص، خـُصـٌمـَت، خـُضـٌع، حـُضـٌر، حـُدـٌث، حـُدـٌد، ثـُغـٌر، شـُعـٌر، حـُرـٌف، کـُسـٌر، چـُرـٌک، ثـُبـٌت، پـَیـًم، پـِیـًمـَد، پـِیگـٍر، پـُررـٌ، پـُرزـٌر، پـُرشـٌر، پـُرگـٌ، بـٍهـٌدـِگـْ، بـُلـَندگـٌ، بـُررـً، پیـًنـُ

 

نمونه‌هایی از «ی»یِ نیم‌مصوِت در مجاورتِ «آ»:

خیـًر، خیـًل، دیـًر، شیـًر، قیـًس، ریـًل، قیـًفـِ، قیـًم، صیـًم، غیـًب، نیـًم، ویـًر، کیـًن، گیـًه، زیـًد، زیـًن، میـًن، بیـًبـًن، خیـًبـًن، پیـًدـِ، پیـًلـِ، پیـًنـُ، سـًقیـً، کیـًسـَت، چیـًلـَک، ریـًسـَت، ریـًرـَت، ریـًضـَت، ریـًکـًر، سیـًتـٍک، سیـًسـَت، سیـًنـٌر، صیـًنـَت، ضیـًفـَت، قیـًدـَت، قیـًمـَت، کیـًبیـً، مـًکیـًن، ليـًقـَت، نيـًکـًن، نیـًبـَت، سیـًهـِ، میـًنـِ، کیـٌمـَرث، بیـُلـُژـٍ، بـَیـًنیـِ

 

در نمونه‌هایِ زیر می‌بینیم که در مواردی یک صامتِ همزه، دو مصوِتِ کنارِ هم را از یک‌دیگر جدا می‌کند:

بیـًبـِرـٌ (بـٍئـًبـِرـٌ)، بیـَدـَب (بـٍئـَدـَب)، بیـَمـًن (بـٍئـَمـًن)، بیـِنصـًف (بـٍئـِنصـًف)، بیـًبـٍ (بـٍئـًبـٍ)، بیـِختـٍـًر (بـٍئـِختـٍـًر)، بیـًلـًیـِش (بـٍئـًلـًیـِش)

 

نمونه‌یِ چند متن:

تْـًیپ کـَردـَن بـً قـَلـَم وـَ کـٍبـُردـِ Farsikhat هـَمـًنـَندـِ قـَلم‌هـً وـَ کـٍبـُردهـًیـِ دـٍگـَرـِ فـًرسـْ ست بـً ئـَفزـٌدـَنـِ شـِش مـُصـَووـِتـٍ کـِ بـَر ئـٍن ئـَلـِفبـً ئـِضـًفـِ شـُدـِ ئـَست، یـَعنـْ زـٍر ـُ زـِبـَر ـُ پـٍش [ـَ  ـِ  ـُ] وـَ نـٍز  [ـً  ـٌ  ـٍ].

‌دـَر صـَفحـِ کـِلـٍدـِ کـًمپیـٌتـِر، کـِلـٍدهـًیـِ مـَربـٌط بـِ ئـٍن شـِش  حـَرف  بـِ تـَرتــٍب عـِبـًرـَت ـَند ئـَز [A S D]  وـَ [E W Q].

 

***

پـٍشـِ ئـٍن غـَم کـٌه هـَم خـَم مـٍکـُنـَد پـُشت،

خـُشک مـٍمـًنـَد بـِ بـِستـَر رـٌدخـًنـِ

لـٍک زـِندـًن رـً حـِصـًرـُ دـَر حـَصـٍن‌ـَست

پـًسدـًرـِ «زـًغـِهـًیـِ کـًر دـُشوـًر»،

وـًن عـَذـًب دـٌزـَخـٍیـُ مـَرگـُ ئـِدبـًر.

ئـَز نـَسـٍمـِ تـًزـِ بـَرخـٍ شـًدمـًنـَند

بـَرخـٍ ئـَز نـٌرـِ شـَفـَق خـُشحـًلـُ مـَسرـٌر،

جـَمعـِ مـً ئـَممـً نـَدـًرـَد ئـَز جـَهـًن بـَهر

جـُز جـَگـًجـَنگـِ کـِلـٍدـ - ـٍن زـَنگـِ نـًسـًز -

یـً طـَنـٍنـِ ضـَربـِهـًیـِ گـًمـِ سـَربـًز.

 

***

خـِشت‌ـَگـَر گـِلکـًر کـَج زـَد نـٍست بـًک

چـُن هـَدـَر ئـًب‌ـَستـُ بـٍلـٍ چـَند خـًک،

قـًلـِب‌ـَممـً سـًخت بـًیـَد صـًفـُ رـًست

کـًن ئـَگـَر کـَج شـُد خـِلـَل بـُنیـًد رـً‌ست

 

***

مـَنفـْ دـَر مـَنفـْ

                  هـَمـٍشـِ بـٌدـِ

                                    مـُثبـَت

مـَجـًز در مـَجـًز

                  شـًیـَد کـِ ئـٍنجـً بـِشـِ

                                          حـَقـٍقـَت

 


دانلودِ فونت و کی‌بوردِ فارسي‌خط

نظرات:
  • عادل (2 سال قبل):
    همانطور که زنده یاد کابلی خود نیز بیان کرده بودند این تنها یک خط کمکی در کنار خط اصلی است. به نظر می رسد که این خط در نگارش واژه نامه ها و دایره المعارف ها کاربردهای مفیدی داشته باشد اما آموزش همگانی آن نه تنها پیچیده و پررنج خواهد بود که آسیب های فرهنگی چندی نیز درپی دارد ؛تنها اندیشیدن به نابودی هنر زیبای خوشنویسی ایرانی بس است تا از آن پرهیز کنیم...
  • امیر ش‌ج (2 سال قبل):
    اگر قرار باشدخط فارسی این‌قدر تغییر کند، بهتر است یک خط دیگر درست کنیم و یا لااقل شکل نوشتاری بعضی از حرف‌ها را تغییر دهیم. در همین نمونه هم باز ایراداتی وجود دارد: موصت «ـُ» و مصوت «و» در این مدل نوشتاری به شدت شبیه هم‌دیگرند، به‌خصوص در نوشته‌های دست‌نویس. حال که این‌قدر تغییر رخ داده، لااقل شکل نوشتاری صامت‌های «ر» و «و» و «د» را هم عوض کنید تا مصوت‌ها مثل بقیه به آن‌ها بچسبند. نکته دیگر اینکه اغلب حروف فارسی شکل پایانی و آغازینشان تفاوت دارد و نشان می‌دهد که کلمه به اتمام رسیده است؛ در انتخاب «ـ» برای نشان دادن مصوت‌ها ممکن است خواننده گیج شود که کلمه تمام شده یا نه. مثلا اگر بخواهیم به این شیوه بنویسیم «خانه از» تقریبا با چنین چیزی رو مواجه می‌شویم: خـنـ ـز
  • احمد اکبري (3 سال قبل):
    ايرج ِکابلي که عمر ِ پربار اش را در راﮬ ِ خدمت به ادب و فرهنگ ِ فارسي، و بهسازي خط ِ فارسي گذاشته بود سرانجام در 29 بهمن 99 به جهان ِ ديگر شتافت و دوستداران ِ فرهنگ و ادب ِ فارسي را سوگ‌وار کرد. من خود در کتاب ِ «فرجام ِ خط و نوشتار ِ فارسي – بهسازي یا دگرگوني» از کتاب ِ «درست‌نويسي یِ خط ِ فارسي» یِ ايشان بسیار بهره برده ام، و از اين رو خود را وام‌دار ايشان مي دانم. روان اش شاد باد، و راﮬ ي که بر گزيده بود پررهرو به ماناد!
  • شهاب سیاوش (3 سال قبل):
    من در گذشته یک ایدهٔ خط جدانویس داشتم که البته مربوط به سالها قبل است و بعدتر در قالب فونتهای کیخسرو ارائه‌اش کردم. در آنجا مشکل بهم چسبیدگی حروف و عواقب طراحی فونت و استفاده در تکنولوژی سوژهٔ اصلی بود، اما حتی همان خط هم به نظرم خودم جنبهٔ کارکرد عمومی نداشت و برای کارهای گرافیکی و در قالب محصولی تایپوگرافیک تعریف‌پذیر است. موفق باشید.
  • شهاب سیاوش (3 سال قبل):
    این که حرکتی در این زمینه صورت گرفته جالب است. اما نظر شخصی من همیشه بر کم کردن میزان اِعراب و علائم در زبان فارسی بوده. و همین‌طور احساس می‌کنم که ظاهر و فرم حروف در این خط پیشنهادی بسیار اعراب‌زده و شلوغ و البته در مواردی غریب است. مخصوصا در فرم پیشنهادی‌ای که شامل قرار گرفتن اِعراب بر روی خط کرسی شده است که بیشتر مانند تطویل است و می‌تواند گمراه‌کننده باشد. ایدهٔ حل کردن مشکل دیده نشدنِ مصوت‌ها و ایجاد بدخوانی و بدفهمی در رسم‌الخط فعلی جدی‌ست و باعث از بین رفتن بخشی از زبان و دستور آن شده است، اما به گمانم این راه‌حل مشکل را دو چندان می‌کند. چراکه جوان‌ترها و آنها که همین حالا هم حال و حوصلهٔ نوشتن درستِ کلمات را ندارند و هکسره‌هایشان بیشتر از درست‌نویسی‌شان است، با این همه علائم و اعرال جدید در خط پیشنهادی هیچ میانهٔ خوبی نخواهند داشت و همه را به صورت بدون علامت تایپ خواهند کرد.
  • اميد زرين (3 سال قبل):
    اولا بنظرم اين كار لزومي ندارد و دست بردن در زبان يعني تغيير در فرهنگ آن زبان است ، دوما از آقاي كابل بايد پرسيد چه كمبودي را در اين زبان ديديد كه به فكر. اين تغيير افتاديد ثالثا اين روش بعنوان يك پيشنهاد قابل بررسي است
  • باجلان فرخی  (3 سال قبل):
    پیشنهادی ارزنده است اماجا افتادن وکاربرد آن دشوار.
  • آرزو رسولی (3 سال قبل):
    بنظرم کار بیخودی است. کسانی که می خواهند در خط فارسی دست ببرند، توجه ندارند که کلمات فارسی هر کدام شکل و تصویر خود را دارند که به راحتی در ذهن می نشینند و حتی شما به هنگام حرف زدن، تصویری از کلمات را در ذهن تان دارید. هر گونه دستکاری در این خط، ویژگی تصویری و هنری آن را خواهد گرفت.
  • حامد کاتوزی (3 سال قبل):
    آن چه منتظرش بودیم سرانجام خلق شد
captcha